معرفي واحد ICM :
مسئول واحد: دكتر علي احمد مصدق
كارشناسان: خانم ساكت و خانم پورسرتيپ
مقدمه:
آنچه مسلم است هدف تمام نظام هاي آموزشي، آموزش و پرورش انسانها و رسيدن به اهداف آموزشي مي باشد. اما آنچه نظام هاي آموزشي را از هم متمايز مي كند، فعل وانفعالات درون مجموعه آموزشي است و صد البته زماني اين فعل و انفعالات ارزشمند خواهد بود كه محصولات اين فعل و انفعالات مطلوب، منطقي و مطابق با اهداف واستانداردهاي اوليه و نياز فراگيران باشد. براي يافتن ميزان اين ارزشمندي است كه فرايند ارزشيابي در يك نظام آموزشي شكل مي گيرد. دوره مقدمات پزشكي باليني (ICM ) نيز با هدف ارتقاء كيفي نظام آموزش پزشكي طراحي شد و گام به گام با فعل و انفعالات كوچك و بزرگ پيش آمد. براي كارآمد كردن و شفافيت اين طرح نوين آموزشي جهت تحقق هدفهاي مورد نظر، از ارزيابي آموزشي در نقش هاي تشخيصي، تكويني و پاياني بهره گيري شد. با اين هدف كه اطلاعاتي كه از ارزيابي آموزشي به دست مي آيد، هدايت كننده فعل و انفعالات و فعاليتهاي شكل گرفته در نظام آموزشي ICM باشد. هدف از ارزشيابي تشخيص (need assessment) در ابتداي برنامه ريزي اين دوره، رسيدن به قضاوتي صحيح درباره نيازهاي دانشجويان پزشكي پيش از ورود به بخش هاي باليني در بيمارستان بود، تا بر اساس اين نيازها به طراحي و برنامه ريزي دوره مقدمات پزشكي باليني پرداخته شود. هدف از ارزيابي هاي تكويني در اين دوره نظارت و پايش چگونگي انجام فعاليتهاي آموزشي و فرايندهاي موجود در دوره مقدمات پزشكي باليني و در صورت لزوم تغيير آنها بود. سرانجام ارزيابي پاياني با هدف تعيين بازده اين دوره طراحي گرديد. چرا كه، بي شك تصميم گيري در مورد اجراي چنين تغييرات آموزشي در ساير دانشكده هاي پزشكي و يا برگشت به سيستم فيزيوپاتولوژي قبلي با تكيه بر ميزان بازدهي اين دوره صورت خواهد گرفت. لازم به ذكر است،از آن جا كه تعداد زيادي از فرايندهاي ICM بي شك نوين و بدون جايگزين در دوره قبلي بوده است، در ارزشيابي اين فرايندها از پرسشنامه و مقياسهاي نگرش سنجي استفاده گرديده است.
همانگونه كه ميدانيد، دانشجوياني كه وارد اين دوره مي شوند از يك طرف علوم basic و پايه پزشكي را طي كرده اند. در حقيقت اين گروه هنوز هيچ گونه نگرشي نسبت به طب باليني ندارند. از طرف ديگر، پس از طي دوره فيزيوپاتولوژي يا ICM بلافاصله وارد بيمارستان شده و دوره هاي باليني كارآموزي و كارورزي خود را آغاز مي كنند. بنابراين تحولات و آمادگي هاي لازم براي تبديل دائشجوي علوم پايه به دانشجوي دوره باليني با نگرش باليني، در دوره بينابيني (ICM) شكل مي گيرد و در حقيقت اين دوره پل ارتباطي مابين علوم پايه و دوره باليني مي باشد و هدف اصلي آن ايجاد تفكر باليني در دانشجو است كه در آن دانشجو مهارتهاي اوليه جهت ورود به دوره باليني و بخش هاي بيمارستاني را كسب مي كند. دوره ICM با دورة فيزيوپاتولوژي قبلي از لحاظ ساختار كلي هيچ تفاوتي ندارد و از همان اجزاء تشكيل شده است و تنها طرز قرارگيري و ترتيب هر يك از اجزاء تفاوت كرده است. در حقيقت اين تفاوت ترتيب و قرارگيري به منظور افزايش كارائي اين دوره در رسيدن به اهداف آموزشي منطبق با نيازهاي دانشجويان اين دوره، ايجاد شده است
توانايي مهارتهاي ارتباطي و گرفتن شرح حال دانشجويان در بخشهاي باليني، توانايي مهارتهاي معاينه فيزيكي دانشجويان، ارتقاء دانش دانشجويان در موضوعات مختلف براي ورود به بخشهاي باليني، توانايي استدلال باليني در برخورد با مشكل بيمار و تغيير نگرش دانشجويان جهت ورود به بخشهاي باليني از جمله نيازهايي است كه در دوره مقدمات پزشكي باليني مد نظر قرار گرفته است. اين ارزشيابي ها جهت استفاده در تصميم گيريهاي كلان (معاونت آموزشي وزارتخانه، رئيس دانشگاه، معاون آموزشي دانشگاه، مديريت مطالعات و توسعه آموزش پزشكي دانشگاه، رئيس دانشكده، معاون آموزشي دانشكده و مسئولين دوره) و غير كلان (اساتيد، آموزشياران، دانشجويان) انجام گرفته است.
هدف نهايي:
كسب آمادگي لازم براي ورود به دوره باليني در سه حيطه دانش - نگرش – مهارت
اهداف اختصاصي:
-1 آشنايي يادگيرنده بابعضي نشانه ها و بيماريهاي شايع
-2 آشنايي با چگونگي تكوين اين نشانه ها و بيماريها به منظور پرورش مهارت استدلال باليني
-3 كسب مهارت براي جمع آوري اطلاعات باليني درباره اين علايم و نشانه ها
-4 كسب مهارت براي جمع آوري اطلاعات پاراكلينيك درباره اين علايم و نشانه ها
-5 آشنايي بيشتر با آسيب شناسي اختصاصي اين نشانه ها و بيماريها
-6 آشنايي با كليات فارماكولوژي و شناسايي دسته هاي دارويي
-7 كسب توانايي استفاده از منابع مستند پزشكي
-8 كسب توانايي انجام اقدامات مربوط به كمكها و مراقبتهاي اوليه